شنبليله
به فارسى بهطور كلى «شنبليله»، در گيلان «خلبه» و در كتب طب سنتى با نام (حلبه) نامبرده شده است. به فرانسوىTrigonelle وFenugrec و به انگليسىFenugreck گفته مىشود. گياهى است از خانوادهLeguminosae نام علمى آنTrigonella foenum -graecum L . مىباشد.
مشخصات گياه شنبليله
گياهى است يكساله كوتاه كه ارتفاع آن از 5/ 0 متر تجاوز نمىنمايد، داراى برگهاى متناوب مركب شامل 3 برگچه كه قسمت انتهايى هر برگچه دندانهدار است. گلهاى آن از نظر شكل مانند گياهان تيره پروانهواران و برنگهاى مختلف سفيد، سفيد مايل به زرد و حتى بنفش ديده مىشوند. ميوه آن به شكل غلاف دراز تا 10 سانتىمتر طول كه داخل آن 20- 10 دانه تخم شنبليله قرار دارد. رنگ تخم شنبليله قهوهاى بوى آن قوى معطر و طعمش تلخ است. شنبليله بهطور كلى دو نوع دارد يكى گونه زينتى و معطر آن است و دومى گونه خوردنى آن است كه همان حلبه باشد.
شنبليله بهطورى كه در تاريخ انتشار گياهان بحث مىشود از ايران و از غرب آسيا برخاسته به ساير نقاط دنيا برده شده است. در حال حاضر در اغلب كشورهاى اروپا، آسيا و افريقا پرورش مىيابد. در ايران نيز كاشته مىشود.
معارف گياهى، ج1، ص: 146
تكثير شنبليله از طريق بذر انجام مىگيرد بذر در زمين اصلى با در نظر گرفتن فاصله بين خطوط 40 سانتىمتر و فاصله بين بوتهها روى خطوط 8 سانتىمتر پاشيده مىشود و 4- 3 ماه پس از كاشت معمولا در شرايط اقليمى مناطق معتدل ايران دانه آن مىرسد. مصرف بذر در حدود 25 كيلوگرم در هكتار است و از برداشت آن 800- 600 كيلوگرم در هكتار تخم شنبليله به دست مىآيد. پس از رسيدن ميوهها گياه به كلى با ريشه خارج شده و مىگذارند خشك شود كه با كوبيدن دانه آن به سادگى جدا شود. چون از خانواده لگومينوز است و ريشه آن ازت در زمين تثبيت مىكند، معمول است در باغهاى ميوه مركبات نيز بين درختان كاشته مىشود.
شنبليله از گياهان بسيار قديم طبى است از نوشته كاغذهايى كه از قبور كهن مصريها به دست آمده چنين برمىآيد كه در دوران كهن قبل از ميلاد مسيح به عنوان خوراك و به عنوان گياهى براى كاهش تب مصرف مىشده است. در طب سنتى قديم مصرىها، رومىها و دانشمندان طب سنتى ايرانى از تخم شنبليله در طب گياهى بسيار مصرف مىكردهاند.
تركيبات شيميايى شنبليله
از نظر تركيب مواد مؤثر، تخم شنبليله داراى الكالوئيدى به نام ترىگونلين و كولين و اسانس روغنى و ماده ساپونين و پرولامين[1] است.
الكالوئيد ترىگونلين اثر توكسيك قوى روى نوروموسكولار پرپاريشن[2] دارد و به علاوه شامل روغن ثابت و اسانس فرار و مقدار زيادى لعاب و مواد نشاستهاى و چربى و مواد ازته (پروتئين) و يك عصاره تلخ و يك ماده رنگى زرد مىباشد.
از تخم شنبليلهاى كه در هواى آزاد خشك شده 38/ 0 درصد ترىگونلين و 3 ميلىگرم در صد گرم نيكوتىنيك اسيد جدا شده است. در گزارش ديگرى آمده است كه در تخم شنبليله چهار تركيب متبلور ترياكونتان[3] و بتاسيتوسترول[4] و الكالوئيدهاى كولين و بتائين وجود دارد]S .G .I .M .P[ .
معارف گياهى، ج1، ص: 147
خواص- كاربرد شنبليله
شنبليله طبق نظر حكماى طب سنتى از نظر طبيعت گرم و خشك است و از نظر خواص آن معتقدند كه برگ آن ملين و منضج است يعنى اعتدالدهنده اخلاط مىباشد. مدر است و ترشح ادرار و حيض را افزايش مىدهد و براى سرفههاى سرد و استسقا و ورم طحال و كبد و درد كمر و برودت مثانه و قطرهقطره ادرار كردن مفيد است. براى تقويت مو نافع است. تخم آنكه قسمت اساسى گياه از نظر طبى است ملين و منضج است، قوه باه را زياد مىكند و مقوى ريه است. دمكرده آن با عسل خروج مواد و اخلاطى كه در سينه حبس شده است را تسهيل مىكند و براى سرفه و تنگىنفس و سختى تنفس و بواسير و ورمهاى داخلى مفيد است و بادشكن و مسهل امعا نيز مىباشد.
دمكرده آن با تمر هندى و مويز و انجير كه پس از دم كردن صاف نموده و آب آن را با عسل قوام آورند براى تنگىنفس و صاف كردن صدا و قرحههاى سينه و دمكرده آن به تنهايى و يا با گياهان متناسب براى تسهيل ولادت و زايمان و ازدياد و ترشح ادرار و حيض نافع است. ضماد آن براى ورمهاى سخت و سفت خارجى و داخلى و اگزما و لكههاى سرخ روى صورت و دست انسان و سوختگى آتش و ورم سپرز و رحم و جلوگيرى از ريزش مو و ساير آثار مربوط به پوست نافع است. ماليدن آب دم كرده آن و نشستن در دمكرده آن براى تسهيل زايمان و تنقيه رحم و شياف آنكه با پيه غاز تهيه شده باشد در مهبل براى نرم كردن سفتى رحم و باز نمودن دهانه آن و شستن سر با آب دمكرده آن براى مجعد شدن موى سر و از بين رفتن خارش سر ناشى از يبوست و زخمهاى سرد مفيد است. اسراف در خوردن آن آشفتگى و دل به هم خوردگى ايجاد مىكند و سردرد مىآورد و مضر بيضهها مىباشد و از اين نظر بايد با سكنجبين ترش و انيسون خورده شود. اشخاص گرممزاج حتما بايد با آب كافى بخورند پخته برگ آن با هويج يا اسفناج و يا خرفه خيلى مفيد است.
به سبب مواد مغذى كه دارد دانه شنبليله براى تقويت خيلى مؤثر است و براى بيماران مسلول از نظر رفع ضعف نتيجه خوبى داده است، عدهاى از حكما از تخم شنبليله در بيمارىهاى قند استفاده مىكردهاند و براى جلوگيرى از لاغر شدن مبتلايان به بيمارى قند بسيار مؤثر است. جوشانده 40- 30 گرم تخم شنبليله نيمكوب كه در 1000 گرم آب مدت نسبتا زيادى بجوشد جوشانده خوبى مىدهد.
آرد دانه خشك آن را نيز 3- 2 قاشق قهوهخورى مخلوط با عسل و كمى مواد معطر ديگرى كه رفع بوى آن را بكند، نظير چند قطره اسانس نعنا و يا مربا مىتوان خورد.
معارف گياهى، ج1، ص: 148
در استعمال خارجى مقدار بيشترى مىتوان مصرف كرد و جوشانده 10 درصد (يعنى 100 گرم دانه نيمكوب در 1000 گرم آب) براى مصارف خارجى كمپرس يا شستن موى سريا اكزما و يا سوختگى آتش و شستن ورمها به كار مىرود. در مورد خواص شنبليله در مدارك فنى طب سنتى منتشره در امريكا چنين آمده است:
شنبليله از مديترانه تا چين كاشته مىشود و در سرتاسر منطقه به عنوان گياهى دارويى مصرف دارد. تخم شنبليله از هند به شبهجزيره مالايا و اندونزى صادر مىشود. در چين از تخم شنبليله براى معالجه ناراحتىهاى مثانه و كليه و اختلالات از نوع هايپوگاستريك از جمله براى فتق و دردهاى كمر تجويز مىشود. [استوارت، روا، شنبليله
ريد و چيو]. و به علاوه مصرف آن در موارد ضعف نيروى جنسى و تب و ورمهاى دست و پا در اثر سرما (چيلبلين)[5] نيز توصيه مىشود [ابرت]. و براى روماتيسم نيز نافع است [ايشىدويا]. در شبهجزيره مالايا تخم شنبليله به عنوان ملين و مسهل ملايم، مدر، قاعدهآور، مفيد و براى استسقا و سرفههاى مزمن و در موارد بزرگ شدن طحال و كبد مورد توجه است و تجويز مىشود. از ضماد آن براى معالجه سوختگى استفاده مىشود [بركيل]. گياه شنبليله به عنوان لعابزا و تونيك مصرف دارد [موزينگ و شرام].
معارف گياهى، ج1، ص: 149
تجربيات حكما نشان داده است كه شنبليله داروى مؤثرى براى كنترل بيمارى اوستئومىيلىتيس[6] و سل استخوانى اطفال است و در مواردى كه احتياج بدن به مواد آهندار و فسفردار باشد خوردن شنبليله اثر مفيدى نشان مىدهد و در بيمارىهاى نرمى استخوان، قند، سل ريوى و سل استخوانى آثار خوبى دارد.
[1] .Prolamine
[2] .Neuromuscular Preparation
[3] .Triacontane
[4] .B -Sitosterol
[5] .Chilblain
[6] .Osteomyelitis
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.